برای چی

یه زندگی هر چقدر هم خوب و عاشقانه باشه تا وقتی توش


عشق به خدا نباشه رضایت خدا نباشه اون زندگی و اون عشق


واقعی نییییییییست


زندگی میکنیم برای چی؟ اینهمه تلاش و بدو بدو برای چی؟


اینهمه لذت بردن آخرش چی میشه؟ آخرش هممون ی جا


میریم


مگه هدف غیر از رسیدن بخداست


چطور ممکنه کسی عاشق همسرش باشه ولی مراقبش نباشه


خیلیا دوست دارن به همه بگن همسرشون چقدر زیباست خیلیا


دوست دارن به همه نشون بدن همسرشون چقدر عاشقشه ولی


به چه قیمتی؟!


اگه واقعا دوسش داری ی کاری کن اونجا همسرت بالاتر از


همه بایسته


اگه واقعا دوسش داری عشقت رو اونجا ب همه نشون بده


اگه واقعا دوسش داری "درست بفکرش باش"


بعضیا ی حرفایی میزنن ته دلشون بهش اعتقاد ندارن


چون میدونن خدا خوشش نمیاد


اگه عاشق همسر و بچه هاتی


لذت هر دو جهان رو بهشون بده


اونم لذت های واقعی


لذت هایی ک طعم شیرینش لحظه ای نیست





[ بازدید : 107 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
[ دوشنبه 13 مرداد 1393 ] [ 2:42 ] [ بیتا ] [ ]

یادمون باشه

یادمون باشه که هیچکس رو امیدوار نکنیم بعد یکدفعه رهاش کنیم،

چون خرد میشه،

میشکنه،

و آهسته میمیره ...

یادمون باشه که قلبمون رو همیشه لطیف نگه داریم تا،

کسی که به ما تکیه کرده سرش درد نگیره...

یادمون باشه قولی رو که به کسی میدیم عمل کنیم ...

یادمون باشه هیچوقت کسی رو بیشتر از چند روز چشم به راه نذاریم

چون امکان داره زیاد نتونه طاقت بیاره ...

یادمون باشه اگه کسی دوستمون داشت بهش نگیم

برو نمیخوام ببینمت

چون زندگیش رو ازش میگیریم ...

یادمون باشه هر موقع خواستیم از کسی جدا بشیم

بهترین راه اینه که بهش بگی برای همیشه خدانگهدار،

شاید طرف مقابلت ناراحت بشه

و قلبش بشکنه ولی بهتر از اینه که منتظر بمونه ...




[ بازدید : 108 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
[ جمعه 10 مرداد 1393 ] [ 1:50 ] [ بیتا ] [ ]

می دونی؟

می دونی ؟ یه اتاق باشه ..... گرم گرم .... روشن روشن تو باشی منم باشم کف اتاق سنگ باشه.. سنگ سفید..تو منو بغل کردی که نترسم که سردم نشه نلرزم می دونی ؟ تو منو بغل کردی طوری که تکیه دادی به دیوار پاهاتم دراز کردی...منم اومدم نشستم جلوت بهت تکیه دادم دو تا دستاتو دور من حلقه کردی بهت میگم چشماتو می بندی؟...می گی : آره چشماتو می بندی بهت می گم : قصه می گی تو گوشم ؟ می گی : آره و شروع می کنی به قصه گفتن تو گوشم آروم آروم.......قصه می گی یک عالمه قصه بلندو طولانی که هیچ وقت تموم نمی شه می دونی ؟ می خوام رگ بزنم رگ خودمو مچ دست چپمو...یه حرکت سریع.. یه ضربه عمیق بلدی که ؟ نه وای !!! تو که نمی بینی و نمی دونی که می خوام رگمو بزنم تو چشماتو بستی نمی بینی ..... من تیغ و از جیبم در میارم.... نمی بینی که سریع می برم نمی بینی که خون فواره می کنه... روی سنگای سفید نمی بینی که دستم می سوزه و لبم و گاز می گیرم که نگم آآخ که تو چشماتو باز نکنی و منو نبینی تو داری قصه می گی ... من شلوارک پامه دستمو می زارم رو زانوم من دارم دستمو نگاه میکنم دست چپمو.....خون ازش میاد خون از روی زانوهام می ریزه کف سنگها مسیرش قشنگه.....حیف که چشمات بسته است نمی بینی ..... تو بغلم کردی می بینی که سردم شده محکمتر بغلم می کنی که گرم بشم می بینی که نا منظم نفس می کشم تو دلت می گی آخی............ نفسش گرفت.. می بینی هر چی محکم تر بغلم می کنی سردتر می شم ...می بینی که دیگه نفس نمی کشم چشماتو باز می کنی و می بینی من مردم .. می دونی ؟ می ترسیدم خودمو بکشم از سرد شدن... از تنهایی مردن... از خون دیدن ولی وقتی بغلم کردی دیگه نترسیدم مردن خوب بود آرومه آروم ...در کناره تو ... و در آغوشه تو ... گریه نکن دیگه من که دیگه نیستم چشماتو بوس کنم بگم خوشگل شدیااااا بعد تو همون جوری وسط گریه هات بخندی گریه نکن دیگه خب دلم می شکنه ... دلم نا زکه... نشکونش خب ؟ من مردم ولی تو باورت نمی شه تکونم می دی که بیدار شم فکر می کنی مثل همیشه قصه گفتی و من خوابیدم می بینی نفس نمی کشم ....ولی بازم باور نمی کنی اونقدر محکم بغلم می کنی که گرمم شه... اما فایده نداره من مردم ... ولی برای تو زنده ام پس هر شب به این باغ بیا .... ولی گریه نکن می خوام یه چیزی بهت بگم می دونی ؟؟؟؟




[ بازدید : 124 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
[ جمعه 10 مرداد 1393 ] [ 1:32 ] [ بیتا ] [ ]

دلم میخواهد


دلم میخواهد

توباشی

خوب باشی

مهربان باشی

همیشه باشی

و همه این بودن هایت برای من باشد

فقط برای من....




[ بازدید : 127 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
[ يکشنبه 5 مرداد 1393 ] [ 22:50 ] [ بیتا ] [ ]

نمیخواهم


نمیخوام به جزمن دوست دار دیگری باشی نمیخواهم برای لحظه ای حتی به فكر دیگری باشی نمیخواهم صفای خنده ات را دیگری ببیند نمیخواهم كسی نامش،برلبهای توبنشیند نمیخواهم به غیرازمن بگیرد دست تودستی نمیخواهم كسی یارت شوددرراه این هستی !




[ بازدید : 123 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
[ شنبه 4 مرداد 1393 ] [ 5:06 ] [ بیتا ] [ ]

عشق اگر عشق باشد



عشق اگر عشق باشد
هم خنده هایت را دوست داد و هم گریه هایت را ...
هم شادی ات را دوست دارد و هم غم هایت را ...
هم لحظات شادابی ات را می پسندد و هم لحظات بی حوصلگی ات را...
هم دقایق پر ازدحامت را همراهی میکند و هم دقایق تنهایی ات را ...
عشق اگر عشق باشد ...
هم زیبایی هایت را دوست دارد
هم اخم هایت را در روزهای تلخی ...
هم سلامتت را می پسندد و هم در روزهای گرفتاری و بیماری همراهی ات میکند ...
عشق اگر عشق باشد ...
با یک اتفاق تو را تعویض نمیکند ...
بلکه همراهی ات میکند تا بهبود یابی ...
عشق اگر عشق باشد ....
... هر ثانیه دستانش در دستان توست ....




[ بازدید : 110 ] [ امتیاز : 4 ] [ نظر شما :
]
[ شنبه 4 مرداد 1393 ] [ 4:57 ] [ بیتا ] [ ]

پسر نیستی تا بفهمی


ﭘﺴﺮ ﻧﻴﺴﺘﻰ ﺗﺎﺑﻔﻬﻤﻰ ﭘﻮﻝ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺍﺯ ﭘﺪﺭ ﭼﻘﺪﺭ ﺳﺨﺘﻪ ...

ﭘﺴﺮ ﻧﻴﺴﺘﻰ ﺗﺎ ﺑﻔﻬﻤﻰ 2 ﺳﺎﻝ ﺗﻨﻬﺎﻯ ﺗﻨﻬﺎ ﻏﺮﺑﺖ ﺳﺮﺑﺎﺯﻯ ﻛﺸﻴﺪﻥ ﭼﻘﺪ
ﺳﺨﺘﻪ ...
ﭘﺴﺮ ﻧﻴﺴﺘﻰ ﺗﺎ ﺑﻔﻬﻤﻰ ﺩﻟﻬﺮﻩ ﺷﻐﻞ ﺁﻳﻨﺪﻩ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﭼﻘﺪ ﺳﺨﺘﻪ ...

ﭘﺴﺮ ﻧﻴﺴﺘﻰ ﺗﺎ ﺑﻔﻬﻤﻰ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﻋﺸﻘﺖ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﭘﻮﻝ ﭼﻘﺪ...
ﺳﺨﺘﻪ ...
ﭘﺴﺮ ﻧﻴﺴﺘﻰ ﺗﺎ ﺑﻔﻬﻤﻲ بوق زدن پشت ماشین عروس عشقت چه حالی داره
ﺑﭽﻪ ﭘﻮﻟﺪﺍﺭ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﭼﻘﺪ ﺳﺨﺘﻪ ...

ﭘﺴﺮ ﻧﻴﺴﺘﻰ ﺗﺎ ﺑﻔﻬﻤﻰ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺧﻨﺪﻩ ﺑﻪ ﻟﺐ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺑﺮﺍ ﺭﻭﺣﻴﻪ ﺩﺍﺩﻥ ﺑﻪ
ﻋﺸﻘﺖ ﭼﻘﺪ ﺳﺨﺘﻪ ...




[ بازدید : 122 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
[ شنبه 4 مرداد 1393 ] [ 4:51 ] [ بیتا ] [ ]

دوست داشتن به حرف نیست


دوست داشتن به حرف نیست....!!
به وقتیه که برات میذاره،
به ارزشیه که برات قائل میشه،
به دلگرمیه که بهت میده،
اما وقتی طرفت همش نیست!!
وقتی تو توی لحظه لحظه زندگیت تنهایی..
این دوست داشتن نیست!!
"دوست داشتن"این نیست که جاخالی هاشون رو باتو پر کنند! اینه که بخاطرتو..." جاخالی کنند".!!!




[ بازدید : 138 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
[ پنجشنبه 2 مرداد 1393 ] [ 2:57 ] [ بیتا ] [ ]

خدایا خسته ام...


خسته ام ... از اين زندگی ... از اين دنيای به ظاهر زيبا ... از اين مردم که


به ظاهر صادق و با وفا ...


خسته ام ... از دوری ... از درد انتظار از اين بيماری نا علاج .


خسته ام از اين همه دروغ و نيرنگ . . .


خسته ام ... اری پروردگارم ، از اين دنيا خسته ام ، از ادم هايش ، از دروغ هايش


، از نيرنگ هايش خسته ام ... پس کو صداقت و محبت .


چرا اندکی محبت در ميان دل مردم نيست ؟


چرا قطره ای از عشق در چشمان بنده هايت نيست ؟


همش دروغ پيدا است ، همش نيرنگ پيدا است ... ديگر دست محبتی در ميان مردم نيست

،

ديگر عشقی پاک ومقدس در ميان مردم نيست ، سفره ی دل مردم همش دروغ است ... به


ظاهر پاک و صادقانه است



ای خدايم ... ای معبودم خسته ام ... کو زندگی پاک و مقدسانه ... کو دست

عشق و

محبت ... کو سفره ی وفا و صداقت ...همه رفته اند و نيرنگ مانده است

؛ من خسته ام

... از اين همه بی وفايی ... از اين همه درد انتظار ... از اين همه حسرت ...

از اين همه اشک ... از اين همه ناله و فغان ... خسته ام ... اری ... خسته ام

... از دست

خودم خسته ام ، از دست اين زندگی که برايم سياه بختی اورده است

، خسته ام ... از دست همه خسته ام ... از دست روزگار بی معرفت ، از دست

مردم بی معرفت ، ای خدايم

ديگر از زندگی سيرم ... از خودم سيرم ... از دنيا سيرم...ای خدايم گوش کن

صدايم ...





[ بازدید : 104 ] [ امتیاز : 4 ] [ نظر شما :
]
[ دوشنبه 30 تير 1393 ] [ 4:47 ] [ بیتا ] [ ]

جسارت میخواهد


جســـارت مـــی خــــواهــد!!!


نــزدیــک شــدن بــه افــکــار دختــری...


کــه روزهـــا...

مــردانــه بـــا زنــدگــی مــی جنـــگد ...

امــا شـــب هــا...

بالــشتــش از هـــق هـــق هـــای دختــــرانه خیس اســـت ... !






[ بازدید : 137 ] [ امتیاز : 4 ] [ نظر شما :
]
[ دوشنبه 30 تير 1393 ] [ 4:19 ] [ بیتا ] [ ]